نتایج جستجو برای عبارت :

معسومیت - مصطفی مستور

۵۴- مستور و مست خوشتر زعیش و صحبت و باغ و بهار چیست   ساقی کجاست گو سبب انتظار چیست هروقت خوش ه دست دهدمغتنم شمار کس را وقوف نیست که انجام کار چیست پیوند همر بسته به موییست هوش دار     عمخوار خویش باش غم روزگار چیست معنی آب زندگی و روضه ارم … مستور و مست – خوشتر ز عیش و صحبت و باغ و بهار چیست – غزل ۶۵
منبع : فالگیر
مصطفی مستور
این دومین کتابی بود که از مستور میخوندم. اولیش کتاب "حکایت عشقی بی قاف بی شین بی نقطه" بود که یه سری داستان کوتاه بود و اصلاً دوسش نداشتم. روی ماه خداوند را ببوس نسبت به اون خیلی بهتر بود، ولی خب بازم کتاب چندان خوبی نبود. 
راوی داستان شخصیه به اسم یونس که باید تا سه ماه دیگه دفاع کنه از تز دکتراش، تا بتونه با سایه عروسی کنه. البته دو ساله عقدن، ‌ولی هنوز عروسی نگرفتن. ( البته این چیزا مال قدیما بود دیگه، کتاب هم قدیمیه نسبتاً). اما ط
عنوان: معسومیتنویسنده: مصطفی مستورنشر: مرکزتعداد صفحات: 192سال نشر: چاپ اول 1398
از زمانی که متوجه می‌شوم مستور کتاب جدیدی نوشته، تا وقتی که آن را می‌خرم و می‌خوانم، دو روز بیشتر طول نمی‌کشد. دلم می‌خواهد کتاب را یک نفس بخوانم ولی دوست ندارم تمام شود. پس اندکی می خوانم و اندکی صبر می‌کنم، اندکی فکر می‌کنم و دوباره سراغش می‌روم. اما این روند دوام چندانی ندارد و آخر هم کتاب یک نفس خوانده می‌شود و من را مواجه می‌کند با علامت سوال‌هایی شناور د
آخ مهتاب!کاش یکی از آجرهای خانه‌ات بودم.یا یک مشت خاکِ باغچه‌ات.کاش دستگیره‌ی اتاقت بودم تا روزی هزار بار مرا لمس کنی.کاش چادرت بودم.نه کاش دستهایت بودم..کاش چشمهایت بودم .کاش دلت بودم نه..کاش ریه هایت بودم تا نفسهایت را در من فرو ببری و از من بیرون بیاوری.کاش من تو بودمکاش تو من بودیکاش ما یکی بودیمیک نفر دوتایی..!روی ماه خداوند را ببوسمصطفی مستور@khablog
و چه قدر خسته ام از «چرا؟»از «چه گونه!»خسته ام از سؤال های سختپاسخ های پیچیدهاز کلمات سنگینفکرهای عمیقپیچ های تندنشانه های با معنا، بی معنا...دلم تنگ می شود گاهی،برای یک «دوستت دارم» سادهدو «فنجان قهوه ی داغ»سه «روز» تعطیلی در زمستانچهار «خنده ی» بلندو پنج «انگشت» دوست داشتنی...
+مصطفی مستور
کتاب روی ماه خدارا ببوس از مصطفی مستور 
تا الان به نصف کتاب رسیدم و با توجه به عنوان کتاب ،تفکرم اینگونه بود یه کتاب مثبت باشه ولی تا الان تو وضعیت مشکی داره حرکت میکنه و حس خوبی بهم نمیده ولی هنوز رسیدم به نصفش ببینم تا آخر چی میشه ،کتابیه که تو چند نقطه برات علامت سوال باز میکنه و هنوز جواب نداده.
اگه دوست داشتین کتاب معرفی کنید 
از کتابهایی که امسال با هم خواندیم:
آخرین سخنرانی (رندی پوش)مردی در تبعید ابدی(نادر ابراهیمی)عشق سالهای وبا(گابریل گارسیا مارکز)شوهر آهو خانم (علی محمد افغانی)جنایت و مکافات (داستایفسکی)سال بلوا (عباس معروفی)مهمانی خداحافظی (شیدا اعتماد)ملت عشق(الیف شافاک)هرس (نسیم مرعشی)عشق روی پیاده رو(مصطفی مستور)بند محکومین (کیهان خانجانی)جایی که خرچنگها آواز میخوانند (دیلیا اویینز)سه شنبه ها با موری (میچ البوم)روزنامه نویس(جعفر مدرس صادقی)صد سال تنهایی
خوشتر ز عیش و صحبت و باغ و بهار چیست
ساقی کجاست گو سبب انتظار چیست
هر وقت خوش که دست دهد مغتنم شمار
کس را وقوف نیست که انجام کار چیست
پیوند عمر بسته به موییست هوش دار
غمخوار خویش باش غم روزگار چیست
معنی آب زندگی و روضه ارم
جز طرف جویبار و می خوشگوار چیست
مستور و مست هر دو چو از یک قبیله‌اند
ما دل به عشوه که دهیم اختیار چیست
راز درون پرده چه داند فلک خموش
ای مدعی نزاع تو با پرده دار چیست
سهو و خطای بنده گرش اعتبار نیست
معنی عفو و رحمت آمرزگار چیست
«همایش بین المللی ماه مستور» با هدف بررسی سیره حضرت فاطمه زهراء سلام الله علیها از نگاهی دیگر برگزار می شود.
این همایش به همت "مؤسسه فرهنگی امید نور مهدی(عج)" و با همکاری مؤسسات دیگر ــ از جمله مجمع جهانی اهل بیت(ع) ــ برپا خواهد گردید. متن فراخوان مقاله همایش بین المللی «ماه مستور» به شرح زیر است:
** فراخوان علمی همایش بین المللی ماه مستور ** (حضرت زهرا سلام الله علیها از نگاهی دیگر) ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
* ه
 
هر وقت ذهنم لال میشه و از اخر عاقبت نویسندگی ناامید میشم!و یه کسایی که برام خیلی عزیزن هی تو ذوقم میزنن و سوق میزنن بهم که" آههههااااای این همه کاغذ سیاه کردن که چی؟میخوای تهش چیکار کنی؟جزئیات پردازی این بلا روسرت آورده..!"و تو دوست داااری هواار بکشی که کدوووم بلا ..؟؟؟داری از چی حرف میزنی؟؟؟این دوکلمه نوشتن من کجا تنتو زحمی کرده که به جونم زخم میزنی؟؟؟؛
من دانای کل هستم از مصطفی مستور رو میخونم ...
امروز یکی از اون روزاست که این کتاب از دستم
در وسعت بوم افکار کدامتان شوربومی که تنها کهنه‌درختی که ریشه‌اش با جهل آب داده‌شد و میوه‌اش که بی‌میوه بود برچشمه‌های جوشان یله داده و مستور کرده؟!
هرآیینه از شما اندیشه‌تان از اندیشه تهی شد که درنگ در آن راه نیابد که آن علتِ علت فکرتان بود.
تاریخی که برگ‌هایش درمیان طوفان به تاراج رفته‌است روزی به دفتر برمیگردد و آنگاه آِیندگان با هُردود قضاوتمان میکنند، از بر نادانی‌مان!
ترس بود که افسارش گردن همگان گرفت و فشرد که نفهمند که نفهمید
در وسعت بوم افکار کدامتان شوربومی که تنها کهنه‌درختی که ریشه‌اش با جهل آب داده‌شد و میوه‌اش که بی‌میوه بود برچشمه‌های جوشان یله داده و مستور کرده؟!
هرآیینه از شما اندیشه‌تان از اندیشه تهی شد که درنگ در آن راه نیابد که آن علتِ علت فکرتان بود.
تاریخی که برگ‌هایش درمیان طوفان به تاراج رفته‌است روزی به دفتر برمیگردد و آنگاه آِیندگان با هُردود قضاوتمان میکنند، از بر نادانی‌مان!
ترس بود که افسارش گردن همگان گرفت و فشرد که نفهمند که نفهمید
چند وقتی هست که علاقه ام به خوندن کتاب های داستانی داخلی زیاد شده که دلایلش رو توی پست رویای تبت گفتم . در همین راستا اخیرا که داشتم بین قفسه های کتابخونه قدم میزدم، چشمم به اسم مصطفی مستور خورد و یادم اومد که تعریف کتاب "استخوان خوک و دست های جذامی" اش رو چند جا خوندم ولی نتونستم این کتاب رو ازش پیدا کنم بنابراین  کتاب ۱۲۱ صفحه ای "سه گزارش کوتاه درباره ی نوید و نگار" رو برداشتم و پس از چشم تو چشم شدن با چند صفحه اول کتاب احساس کردم که من و کتاب
یک آیه از سوره فرقان با صدای استاد عبدالباسط که مربوط به ختم مجود اول (الارباع) هست. وقتی برگردم، به خدا خواهم گفت که ولی آرامشی در شب و خوابِ من نبود و کسی نفهمید و سخت گذشت در حالی که اصلا آمادگیشو نداشتم... هر چند که همین الان هم صدامو شنیده و میدونم جوابش اینه که "خودت کارهای سخت خواسته بودی"...
وَهُوَ الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ اللَّیْلَ لِبَاسًا وَالنَّوْمَ سُبَاتًا وَجَعَلَ النَّهَارَ نُشُورًا (47)و او خدایی است که شب را برای شما لباس گردانید (
وَ قَالَ (علیه السلام): مِسْکِینٌ ابْنُ آدَمَ؛ مَکْتُومُ الْأَجَلِ، مَکْنُونُ الْعِلَلِ، مَحْفُوظُ الْعَمَلِ؛ تُؤْلِمُهُ الْبَقَّةُ، وَ تَقْتُلُهُ الشَّرْقَةُ، وَ تُنْتِنُهُ الْعَرْقَة.
مَکْنُون: مستور، پوشیده.الشَرْقَة: گلوگیر شدن با آب، گیر کردن آب دهان در گلو.تُنْتِنُهُ: بد بویش میکند.الْعَرْقَة: عرق، مایعى که از منفذهاى پوست بدن ترشح میشود.
مشکلات انسان (علمى، اخلاقى):و درود خدا بر او، فرمود: بیچاره فرزند آدم اجلش پنهان، بیمارى ها
از نادر نوشتن سخت است بس که زندگی کرده و آدم نمی‌داند کدام گوشه از این همه را روایت کند و راحت است بس که زندگی کرده و آدم نمی ماند که کدام گوشه را روایت کند. برای من نادر علاوه بر اینکه نویسنده ای بزرگ با آثاری بی نظیر است و علاوه بر اینکه شاعری ظریف بدون حتا یک کتاب شعر است، مردی ست که حرکت می کند. سراسر زندگی اش را حرکت کرده برای همین هم بعد از خواندن کتاب هایش آدم را به حرکت وادار می‌کند.
 
پ.ن:
من بعد از خواندن کتاب های یک نویسنده، خیالی از نوع
یک آیه از سوره فرقان با صدای استاد عبدالباسط که مربوط به ختم مجود اول (الارباع) هست. وقتی برگردم، به خدا خواهم گفت که ولی از اون سال به بعد، آرامشی در شب و خوابِ من نبود و کسی نفهمید و سخت گذشت در حالی که نه فکرشو می کردم و نه اصلا آمادگیشو داشتم اما قبول کردم... هر چند که همین الان هم صدامو شنیده و میدونم جوابش اینه که "خودت کارهای سخت خواسته بودی"...
وَهُوَ الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ اللَّیْلَ لِبَاسًا وَالنَّوْمَ سُبَاتًا وَجَعَلَ النَّهَارَ نُشُ
 
خداوند به موسی گفت :
از دو موقعیت خنده م می گیره :
((وقتی من بخوام کاری انجام بشه و تلاش بیهوده ی دیگران رو می بینم تا جلو انجام اون کار رو بگیرند و وقتی من نخوام کاری انجام بشه و جماعتی رو می بینم که برای انجام اون به آب و آتش می زنند.))
 
قدرت تقدیر خداوند از خواست پدرم و مادرم و حتی از خواست خودمون هم بیشتره .

 
روی ماه خداوند را ببوس !
#مصطفی مستور
در وسعت بوم افکار کدامتان شوربومی که تنها کهنه‌درختی که ریشه‌اش با جهل آب داده‌شد و میوه‌اش که بی‌میوه بود برچشمه‌های جوشان یله داده و مستور کرده؟!
هرآیینه از شما اندیشه‌تان از اندیشه تهی شد که درنگ در آن راه نیابد که آن علتِ علت فکرتان بود.
تاریخی که برگ‌هایش درمیان طوفان به تاراج رفته‌است روزی به دفتر برمیگردد و آنگاه آِیندگان با هُردود قضاوتمان میکنند، از بر نادانی‌مان!
ترس بود که افسارش گردن همگان گرفت و فشرد که نفهمند که نفهمید
پرستو برای من مثل نان بود.مثل متفورمین و انسولین بود برای بیمار دیابتی.من نه فقط پرستو،که هرچیز مربوط به او را هم دوست داشتم.پرهام،برادرش،را هم بیشتر از همه پانزده  ساله های دنیا دوست داشتم.مادرش،ناهید خانم،را مثل مادر خودم دوست داشتم،پدرش،اقای خسروی،دبیر بازنشسته زیست شناسی را خیلی دوست داشتم،آنقدر که به درس مزخرفی مثل زیست شناسی هم علاقه مند شده بودم.کارمند های بانک پاسارگاد شعبه امیرآباد را،خیلی ساده،چون پرستو را میشناختند،و به او
وقتی شهید شد، نامه ام توی جیبش بود. تاریخ نامه 60/11/3 است:
 
سلام ابراهیم؛
نامه که نمی فرستی دلگیرم، وقتی هم می فرستی تا چند روز اخلاقم سر جاش نیست. از وقتی که رفته ای حوصله هیچ کاری ندارم. نه حوصله غذا درست کردن دارم و نه حال بازار رفتن. حتی تحمل کتاب را هم ندارم. فقط دوست دارم بیایی و برویم کنار کارون و درباره خودمان حرف بزنیم. نه حال سیاست دارم و نه فلسفه و تاریخ و ادبیات. دوست دارم فقط درباره محسن و ستاره و خودمان حرف بزنیم. دوست دارم صبح بروم توی
از کتاب مستور یاد گرفتم بشینم و نامحسوس به دنیای مردم وارد بشم. توی  «سه گزارش کوتاه از نوید و نگار»ش نگار می‌ره تو فرودگاه و روی صندلی‌ها می‌شینه و دنیا براش توی سبزی‌ها و دلتنگی‌های خانم‌هایی که اونجا نشستن جریان پیدا می‌کنه. رفتم توی صحن نشستم و زیاد، خیلی زیاد گریه کردم. برای زوجی که پشتم نشسته بودن و شبیه داداشم اینا بودن. گریه کردم و فکر کردم چه‌طور دنیا انقدر تکراری و کوچیکه؟
یاد یکی از پست‌های سارا می‌افتم که نوشته بود ترجیح می
از کتاب مستور یاد گرفتم بشینم و نامحسوس به دنیای مردم وارد بشم. توی  «۵گزارش کوتاه از نوید و نگار»ش نگار می‌ره تو فرودگاه و روی صندلی‌ها می‌شینه و دنیا براش توی سبزی‌ها و دلتنگی‌های خانم‌هایی که اونجا نشستن جریان پیدا می‌کنه. رفتم توی صحن نشستم و زیاد، خیلی زیاد گریه کردم. برای زوجی که پشتم نشسته بودن و شبیه داداشم اینا بودن. گریه کردم و فکر کردم چه‌طور دنیا انقدر تکراری و کوچیکه؟
یاد یکی از پست‌های سارا می‌افتم که نوشته بود ترجیح می‌
آن بالا که بودم، فقط سه پیشنهاد بود:
اول گفتند زنی از اهالیِ جورجیا، همسرم باشد. خوشگل و پولدار. قرار بود خانه ای در سواحلِ فلوریدا داشته باشیم. با یک کوروتِ کروکیِ جگری. تنها اشکال‌اش این بود که زنم در چهل و سه سالگی سرطانِ سینه می‌گرفت. قبول نکردم. راست اش تحمل‌اش را نداشتم. 
بعد، موقعیتِ دیگری پیشنهاد کردند: پاریس، خودم هنرپیشه می‌شدم و زنم مدلِ لباس. قرار بود دو دخترِ دو قلو داشته باشیم. اما وقتی گفتند یکی از آنها در نه سالگی در تصادفی کش
نمی دانم چرا در فصل غمها ،مانده ای تنهاگذشته کاروان دل، چرا جا مانده ای اینجامگر عاشق نبودی تو ،خراباتی نبودی توکه در خمخانه مستی، تو ماندی وغمی والانه شوری در سرت مانده، نه سودای وصال یارغمین وخسته ماندی تو، میان سیل ماتم هااز این مردم تو رنجیدی به روی عشق خندیدیبه طعنه این سخن گفتی، چه شد مهر ووفا مارابه دنیا ناسزا گفتی زرنج وغصه نالیدیمگر عاشق نبودی تو، در این شط شب رویادلت را شاد کن ای یار، بیا یکرنگ وصادق شوکه در این معرکه عشق است ومن ی
مرد صحبت نیستی ، از دیده ها مستور باش
از بلا دوری طمع داری ، ز مردم دور باش
نیستی چون می حریف صحبت تردامنان
در حجاب پرده زنبوری انگورباش
پیش شاهان قرب درویشان به ترک حاجت است
دست از دنیا بشو همکاسه فغفور باش
گر ترا بخشند از دست سلیمان پایتخت
در تلاش گوشه ویران خود چون مور باش
مور بی آزار دایم خون خود را می خورد
خانه پر شهد می خواهی ، برو زنبور باش
بدر ازبیماری منت هلالی گشته است
از فروغ عاریت تا می توانی دور باش
تا نسازندت کباب از چشم شور اهل حس
سلام! 
شازده‌کوچولوی نازنینم، اگر هنوز توی آن سیارهٔ کوچولو هستی، اگر هنوز موهای طلایی‌ات زیر نور آفتاب می‌درخشد و بلدی غش‌غش بخندی، اگر هنوز مثل نسیم بهار پاک و زیبایی، بدان یکی هست روی زمین که خیلی دوستت دارد؛ یکی که دلش می‌خواهد به سیارهٔ کوچولو و باصفای تو بیاید تا وقتی از کار تمیزکردن آتشفشان‌ها و کندن بائوباب‌ها فارغ شدی، بهت چای و کیک آلبالو بدهد، هنگام غروب آفتاب کنارت بنشیند و دور از هیاهوی زمین و آدم‌بزرگ‌ها و آلودگی‌هایش
سلام! 
شازده‌کوچولوی نازنینم، اگر هنوز توی آن سیارهٔ کوچولو هستی، اگر هنوز موهای طلایی‌ات زیر نور آفتاب می‌درخشد و بلدی غش‌غش بخندی، اگر هنوز مثل نسیم بهار پاک و زیبایی، بدان یکی هست روی زمین که خیلی دوستت دارد؛ یکی که دلش می‌خواهد به سیارهٔ کوچولو و باصفای تو بیاید تا وقتی از کار تمیزکردن آتشفشان‌ها و کندن بائوباب‌ها فارغ شدی، بهت چای و کیک آلبالو بدهد، هنگام غروب آفتاب کنارت بنشیند و دور از هیاهوی زمین و آدم‌بزرگ‌ها و آلودگی‌هایش
وقتی عکس تازه‌ای در اینستاگرامت نیست
انگار
" در میخانه بسته‌اند دگر "
و من مثل ابله‌ها تمام روز زل می‌زنم به صفحه پنج و نیم اینچی موبایلم
و دعا می‌خوانم:
" افتتح یا مفتح‌الابواب "
 
چهارشنبه اما سینما خوب بود
و پیاده‌روی کوتاه هفت ساعت و چهل دقیقه‌ای بعد از آن
و بوی خوش بلومینگ باکِتِ میس دیور
که با سخاوت محض
منتشر می‌کردی در کوچه‌های شهر
آه!
" هوا مسیح نفس گشت و باد نافه گشای "
 
و پیش از خداحافظی
آن قهوه ترک در کافی‌شاپ خوب بود
و دست‌های
   روی ماه خداوند را ببوس - مصطفی مستور
زیر نور شمع - هوشنگ مرادی کرمانی
رهش - رضا امیرخانی
ضیافت - افلاطون
مترجم بیماری ها - جومپا لاهیری
هم‌نام - جومپا لاهیری
علی حقیقتی بر گونه ی اساطیر - علی شریعتی
دفتر بزرگ - آگوتا کریستوف
مدرک - آگوتا کریستوف
دروغ سوم - آگوتا کریستوف
ما تمامش می کنیم - کالین هوور
فضیلت های ناچیز - ناتالیا گینزبورگ
ویزای کوه قاف - علیرضا میراسدالله
لیرشاه - ویلیام شکسپیر
میدل مارچ - جورج الیوت
آن شرلی در گرین گیبلز - ال.ام.مونت
 
می پئر نفتˇ شؤبه دۊرۊن کار کۊنه. مائی پؤنصد تۊمۊنم حۊقۊق فأگیره.
أ ما می پئر خۊ ماشینأ عوضأ کۊده اۊن گه: پیکان ایستاندارد نی-یه وا ایتأ ماشینی هئن کی
خانواده ره بدر خؤر ببه ؤ . . . ایتأ پژؤ بیهه.
من پژؤیأ خأیلی دۊس دأرم, چۊنکی اۊنˇ دۊرۊن بۊىˇ خؤبی دیهه, تازه کۊلرم دأره.
می پئر گه: تا سه سال وا مائی دیویست تۊمۊن ماشینˇ قسطأ فأدم.
تازه اۊنˇ پسی وا أمی خانهʹ عوضأ کۊنیم, چۊنکی ضدˇ زلزله نی-یه.
أمأن همیشک قسط دأریم. پیله برار ؤ پیله خاخۊر می شین دانشگ
ای که بی خاک درت در دیده من نور نیست
گر مثل جان می رود، ترک توام مقدور نیست
روزی اندر کوی خودبینی قیامت خواسته
زانکه آه دردمندان کم ز نفخ صور نیست
رخ چه پوشی چون حدیث حسن تو پنهان نماند
گل به صد پرده درون از بوی خود مستور نیست
گر گناهم هست در رویت نظر، معذور دار
زین گنه گر جان رود، این نیز چندان دور نیست
سنگ دربان ار چه مزد جانست نیز از در مران
کز پی مردن رسید اینجا، ولی مزدور نیست
پرسش من آمدی، وز دیدنت جان می رود
کشتنت، ای جان من پرسیدن رنجور نی
                                                 
با گالینگورکه آشنا هستید؟ اگه نه؛ به طور خلاصه یه پادکست معرفی کتاب هستیم که به بررسی کتاب هایی میپردازیم که با وجود کیفیت بالاشون، به اندازه ی لیاقتشون ازشون استقبال نشده.
در این اپیزود که قسمت اول اپیزود ویژه هست؛ به بررسی کتاب «فروخته شده» اثر پاتریشیا مک کورنیک پرداختیم. 
 طبق آمارهای جهانی، هر ساله خانواده‌های فقیر نپالی، دوازده هزار دختر را به باندهای بین‌المللی فحشا میفروشند. کتاب «فروخت
آقای اوه سلام
تو شاید پیرمرد بداخلاق و گوشه‌گیر و عجیبی به نظر برسی اما شک ندارم تو همان کسی هستی که باید از این روزها برایش بنویسم؛ آدم‌های غر غرو و مخالف تغییر و درون‌گرا خیلی خوب همدیگر را درک می‌کنند.
اوه عزیزچه بر سر دنیای ما دارد می‌آید؟ چرا آدم‌ها این‌طور شده‌اند؟ همه‌ی قوانین نادیده گرفته‌ می‌شوند، همه دنبال راحت‌ترین راه هستیم. سنت‌ها نادیده گرفته می‌شوند. من این دنیا و آدم‌ها را نمی‌فهمم... همه‌چیز از این تکنولوژی لعنتی
کعبه
آمال مایی هم مدینه هم منایی


معدن جود و سخایی هم
نگاری با صفایی


گردی از کویت شفایم
دیدن رویت دوایم


سِرّ مستور الهی من به
عشقت مبتلایم


هم صراط المستقیمی هم
امام المتقینی


صاحب کل صفات رحمه
للعالمینی


ای ز تو سوز و گدازم من
در عالم بر تو نازم


عشق تو راز و نیازم یاد
تو ذکر نمازم


همه عهدم بشکستم عقد دل
با تو ببستم


بجز از روی چو ماهت به
کسی چشم نبستم


تویی امید دل ما حل
نمایی مشکل ما


بخدا عشق تو بوده ه
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به نقل از پایگاه خبری تحلیلی طنین یاس، به حکم گرایش فطری زن و مرد و به حکم رفتار اجتماعی تمام زنان و مردان غیرتمند در تاریخ و به حکم ارشادات بزرگ مذهبی که سخنگوی فطرت سالم و انسانی و تجسم آن بودند و به حکم کلام خدا که آفریدگار فطرت و زن و مرد است، زن مثل راز است، زن گوهری انحصاری و ویژه است، زن ناموس مرد است، پیامبر(ص) می فرمایند: « همه وجود زن، عورت است» منظور اینکه باید پوشیده و مستور باشد.
اگر به ظهور اسماء
من شما را...
منظورم این است...
بگذارید این طوری بگویم، تا حالا...
من هرگز هرگز هرگز...
می‌خواهم بگویم شما را...
نمی‌دانید چقدر برای...
لعنت به کلمات...
آخ!
لعنت به کلمات...
 
مصطفی مستور
 
شاید کسی که اولین بار کلمات را اختراع کرد، خیلی ازاختراع خود خوشحال و راضی بود. و حتما استقبال خوبی از اول شد. چراکه جهان بدون کلمه، خیلی سخت‌تر از این حرف‌ها است.
اما کاش این کلمات در مواقعی که باید هم درست کار می‌کردند. چرا گاهی نمی‌آیند؟ چرا وقتی که این زبان باید
١٣/١٣. عَلِیُّ‌ بْنُ‌ مُحَمَّدٍ، عَنْ‌ سَهْلِ‌ بْنِ‌ زِیَادٍ، رَفَعَهُ‌، قَالَ‌:
قَالَ‌ أَمِیرُ المُؤْمِنِینَ‌ عَلَیْهِ‌السَّلاَمُ‌: «العَقْلُ‌ غِطَاءٌ سَتِیرٌ (۱)، وَ الْفَضْلُ‌ جَمَالٌ‌ (۲) ظَاهِرٌ، فَاسْتُرْ خَلَلَ‌ خُلُقِکَ‌ (۳) بِفَضْلِکَ‌، وَ قَاتِلْ‌ هَوَاکَ‌ بِعَقْلِکَ‌، تَسْلَمْ‌ لَکَ‌ الْمَوَدَّةُ‌، وَ تَظْهَرْ لَکَ‌ الْمَحَبَّةُ‌ (۴)»(۵).
 
ترجمه:
١٣/١٣. على بن محمد روایت کرده است از سهل بن زیاد که آن را مرفوع
شرح دعای روز بیست و ششم ماه مبارک رمضان
آیت‌الله گرامی در شرح دعای بیست و ششمین روز ماه مبارک رمضان به دو بخش از رفتار سلوکی انسان شامل پرهیز از گناهان و نیز جایگاه تقوا پرداخته است.
اللَّهُمَّ اجْعَلْ سَعْیِی فِیهِ مَشْکُوراً وَ ذَنْبِی فِیهِ مَغْفُوراً وَ عَمَلِی فِیهِ مَقْبُولاً وَ عَیْبِی فِیهِ مَسْتُوراً یَا أَسْمَعَ السَّامِعِین‏
اى خدا، در این روز سعی‌ام را (در راه طاعتت) بپذیر، گناهانم را در این روز ببخش، عملم را مقبول و عیبم ر
سلام
پیله‌برار! تی احوال خوب ایسه؟ از أو بوجر مره دینی؟ مره
شناسی؟ احتمالا أ روزان مره فراموش بوکودی. تره آدرس فدم که مره یاد بئری؟
من او
کوچی‌کُرم کی هر بار تی مجسمه‌ی شهرداری دورون دینه، حوضِ دیوار رو نیشینه و
تره
فندره و تی‌امره گپ زنه. اگر نتنه بیئیسه حداقل تره سلام کنه و شئه. می دیل
هزار
پاره بوبوسته میرزا. تنم تی امره درددل بوکونم؟ البته من نتنم تی مانستن
خوب گیلکی گپ بزنم
چون می پئر و مارِ یاد بوشو کی أمره أمی مادری‌زبانِ یاد فدید
مقاله های مرتبط:تایرهای رنگی و سخنگوی پیرلیهمه چیز درباره لاستیک خودروعصر اینترنت اشیاء به سرعت در حال گشادگی است و با ظهور سلسله پنجم ارتباطات سیار سلولی و پیشرفت روزافزون این فناوری، کمتر کمینه در حال دامنه نهادن به دوره ای هستیم که داخل آن افزار آشپزخانه می توانند با یکدیگر تماس برقرار کنند، با ضربان ساز (پیس میکر) تبادل اطلاعات کنند و گمانه زنی های به ظاهر نادیده فعلی را بوسیله جوهر تبدیل کنند.پیرلی (Pirelli) با آگاهی از ظرفیت های مستور در
من شما را...
منظورم این است...
بگذارید این طوری بگویم، تا حالا...
من هرگز هرگز هرگز...
می‌خواهم بگویم شما را...
نمی‌دانید چقدر برای...
لعنت به کلمات...
آخ!
لعنت به کلمات...
 
مصطفی مستور
 
شاید کسی که اولین بار کلمات را اختراع کرد، خیلی ازاختراع خود خوشحال و راضی بود. و حتما استقبال خوبی از او شد. چراکه جهان بدون کلمه، خیلی سخت‌تر از این حرف‌ها است.
اما کاش این کلمات در مواقعی که باید هم درست کار می‌کردند. چرا گاهی نمی‌آیند؟ چرا وقتی که این زبان باید
سلام
پیله‌برار! تی احوال خوب ایسه؟ از أو بوجر مره دینی؟ مره
شناسی؟ احتمالا أ روزان مره فراموش بوکودی. تره آدرس فدم که مره یاد بئری؟
من او
کوچی‌کُرم کی هر بار تی مجسمه‌ی شهرداری دورون دینه، حوضِ دیوار رو نیشینه و
تره
فندره و تی‌امره گپ زنه. اگر نتنه بیئیسه حداقل تره سلام کنه و شئه. می دیل
هزار
پاره بوبوسته میرزا. تنم تی امره درددل بوکونم؟ البته من نتنم تی مانستن
خوب گیلکی گپ بزنم
چون می پئر و مارِ یاد بوشو کی أمی مادری‌زبانِ أمره یاد فدید
تو را می‌خواندم ژوزه*! سیزده‌ ساله و از امتحان سختی برگشته. صبحی در میانه‌ی دی‌ماه بود. سرد بود زه‌زه. در سایه نمی‌شد رفت. خزیده‌بودم به محوطه‌ی پشت کلاس‌ها و روی نیمکت زرد و زنگ‌زده‌‌ای نشسته‌بودم و هر سه‌چهارثانیه یک‌بار دماغم را می‌کشیدم بالا. آه زه‌زه! اقرار می‌کنم زمان مناسبی برای خواندن فصل مانگاراتیبای تو نبود. آن‌روز نتوانستم اشک‌هایم را پس بزنم و هم‌کلاسی‌ام فکر کرد سوالی را در امتحان جا انداخته‌ام یا بعد از آنکه برگه
 
 
#Season1
#Episode10
فروخته‌شده اثر پاتریشیا مک‌کورمیک
طبق آمارهای جهانی، هر ساله خانوادههای فقیر نپالی، دوازده هزار دختر را به باندهای بین‌المللی فحشا میفروشند. کتاب «فروخته شده» داستان غمانگیز و دردآلود دخترکی است روستایی، از کوهستان نپال که ناپدری‌اش او را به مبلغی ناچیز می‌فروشد. 
#Young_Adult
#Fiction
گویندگان: زهرا مستور و مهدی قاسملو و محدثهنویسنده: سیامک سوری کارگردان: محمد سعادت ‌گرافیست: علی سعادت تدوین‌گر: پرهام
 
درتلگرام، اینستاگرام
فکر کنم اتفاق خاصی نیفتاد جز چند تا جرقه در درونم.
اگه بخوام بگم که بعدا یادم نره‌‌؛ اکثر زمانم رو توی حرم بودم. صبح خواب موندم و بعد از صبونه رفتم حرم تا حدودای 1ونیم. خداروشکر طهورا هم رفته بود پیش فامیلاشون و بیشتر برای خودم آزادی عمل داشتم:) برگشتم حسینیه که برسم به کلاس. ساعت 2 که با عجله و فکر این‌که کلاس دیر شده از خوابگاه اومدم بیرون دیدم استاد، تازه اومده توی خوابگاه! فکر کردم شاید کاری پیش اومده براش! تا 2ونیم نشستم و دیدم تازه کلاس دا
بروس شوارتز، فکر نمی کنم که اسمش تا حالا به گوش هیچ کدوم از شما بیشعورها خورده باشه. ولی این اصلا مهم نیست.
اون یکی از بهترین عروسک گردان های دنیاست.
عروسک گردان ها معمولا وقت نمایش دست هاشون رو توی دستکش مخفی می کنند تا تماشاچی اون ها رو نبینه و حواسش به نمایش باشه.
اما بروس شوارتز از این کارها نمی کنه. بروس دست هاش رو به شما نشون می ده؛ برای این که نمایش هاش اون قدر محشره که بعد از یک دو ثانیه تماشاچی دست ها رو فراموش می کنه و محو بازی می شه.
دست
ببین پروانه را ساقی، دل دیوانه را ساقی
گُشا میخانه را امشب، بخوان افسانه را ساقی
زدم دل را به صد دریا، نهادم سر به هر صحرا
ز حال این دل شیدا، بگو جانانه را ساقی
روم با دل به میخانه، که دل گردد چو پروانه
به دور زلف جانانه، ببین پروانه را ساقی 
جهان در چشمِ مست او، قلم در نقشِ دست او 
دلم شد می پرستِ او، بده پیمانه را ساقی 
بزیر طاق ایوانش، صبا در زلفِ افشانش 
چو گردد دل پریشانش، مخوان بیگانه را ساقی 
می و میخانه بر هم زن، دلِ دیوانه را برکَن
بزن
ببین پروانه را ساقی، دل دیوانه را ساقی
گُشا میخانه را امشب، بخوان افسانه را ساقی
زدم دل را به صد دریا، نهادم سر به هر صحرا
ز حال این دل شیدا، بگو جانانه را ساقی
روم با دل به میخانه، که دل گردد چو پروانه
به دور زلف جانانه، ببین پروانه را ساقی 
جهان در چشمِ مست او، قلم در نقشِ دست او 
دلم شد می پرستِ او، بده پیمانه را ساقی 
بزیر طاق ایوانش، صبا در زلفِ افشانش 
چو گردد دل پریشانش، مخوان بیگانه را ساقی 
می و میخانه بر هم زن، دلِ دیوانه را برکَن
بزن
به نام خدا
 
سلام.
سلام لاله ، سلام لادن.ما این روزها را در قرنطینه‌ی خانگی به‌سر می‌بریم و حال و اوضاع عجیبی کل دنیا را فرا گرفته.حال شما چطور است؟امیدوارم حالتان خوب باشد و مثل تصویری که از روزهای آخرتان در ذهنم باقیست لبهایتان خندان باشد. لاله - لادن خواهران بیژنی ،  ۲۸ آذر ۹۸ ، عصر روز پنج شنبه تنهایی ناهار می‌خوردم ، مشکلات آن روزها بهم فشار آورده بود ، نمیدانم چه شد که یاد شما افتادم.از آخرین خبری که از شما داشتیم 16 سال می‌گذشت. سال 82 ک
سلام
این روزها به دلیل انبوه کارهایی که باید انجام دهم و کارهایی که هنوز انجام نداده‌ام، فرصت چندانی برای معرفی کتاب هایی که خوانده‌ام برایم نمی‌ماند. و همچنین با توجه به روزهایی که گذرانده‌ایم؛ دل و دماغی هم...
به همین دلیل، تصمیم گرفتم عناوین کتاب‌هایی که این روزها خوانده‌ام و در موردشان ننوشته‌ام را این جا لیست کنم، تا یادم باشد چه چیزهایی خوانده‌ام و اگر عمری باقی بود و زمانی، سر فرصت یادداشتی در موردشان بنویسم...
 
- فصل نان/ علی اشر
عنوان: یک رزو قشنگ بارانینویسنده: اریک امانوئل اشمیتمترجم: شهلا حائرینشر: قطرهتعداد صفحات: 144سال نشر: چاپ اول 1386
اشمیت فلسفه خوانده است خوب می داند چطور کلمات را برای انتقال آنچه که در ذهن دارد کنار هم بچیند. پنج داستان این کتاب داستان زنانی هستند که هر کدام گمشده ای دارند و به دنبال یافتن چیزی در زندگی خود هستند.
 
- سن و سال هیچ ربطی نداره به ...
  چرا. سن و سال معنیش اینه که زندگی ما بیشتر پشت سرمونه تا جلومون. معنیش اینه که شما یک زندگی برای خو
عنوان: یک رزو قشنگ بارانینویسنده: اریک امانوئل اشمیتمترجم: شهلا حائرینشر: قطرهتعداد صفحات: 144سال نشر: چاپ اول 1386
اشمیت فلسفه خوانده است خوب می داند چطور کلمات را برای انتقال آنچه که در ذهن دارد کنار هم بچیند. پنج داستان این کتاب داستان زنانی هستند که هر کدام گمشده ای دارند و به دنبال یافتن چیزی در زندگی خود هستند.
 
- سن و سال هیچ ربطی نداره به ...
  چرا. سن و سال معنیش اینه که زندگی ما بیشتر پشت سرمونه تا جلومون. معنیش اینه که شما یک زندگی برای خو
چو
خورشید رخشان بگسترد نور


سیاهی برفت و زما گشت
دور 


مؤذن بر آورد بانگ اذان


که ای مسلمین تمام جهان


کنون وقت دیدار با داور
است


چه هنگام خواب اندر این
بستر است


بپا خیز از خواب ناز ای
عزیز


وضو گیر با آب پاک و
تمیز


بصورت بریز آب و انگه
بگو


که یا رب نگه داریم
آبرو


به وقت شستن دستان دعا
کن


خداوندا مرا از بد جدا
کن


چو مسح سر کشیدی بانگ
بردار


منم عاصی ولی نام تو
ستار


گناهانم اگر مستور
داری 


 
گفتی دوستت دارم و رفتی،
من حیرت کردم!
از دور سایه‌هایی غریب می‌آمد،
از جنس دل تنگی و اندوه
و غربت و تنهایی
و شاید عشق...
 
با خود گفتم هرگز دوست‌ات نخواهم داشت،
گفتم عشق را نمی‌خواهم !
ترسیدم و گریختم...
رفتم تا پایان هر چه که بود و گم شدم،
و این‌ها
پیش از قصه‌ی لبخندِ تو بود...
 
| مصطفی مستور |
غیبت امام زمان عجل الله فرجه در کلام رسول خدا صلی الله علیه و آله (به روایت اهل تسنن)
ابراهیم بن محمد جوینی از علمای اهل تسنن روایت کرده است:
و بالإسناد [المتقدّم] إلى ابن بابویه [قال:]حدّثنا محمد بن موسى بن المتوكّل رحمه اللّه، قال: حدّثنا محمد بن أبی عبد اللّه الكوفی، قال:حدّثنا محمد بن إسماعیل، عن علیّ بن عثمان، عن محمد بن الفرات، عن ثابت بن دینار، عن سعید ابن جبیر: عن ابن عباس قال: قال رسول اللّه صلى اللّه علیه و سلم: إنّ علیّ بن أبی طالب إمام
روی ماه خداوند را ببوس داستان یونس، بچه ی مذهبی است که می رود فلسفه بخواند تا به قول خودش از
حریم دین دفاع فلسفی کند ولی نتیجه چیز دیگری میشود و یونس خدایش
را و به عبارتی ایمانش را گم می کند. کل رمان بر محور یونسی است که دچار
تردید در مفاهیمی شده که عمری بهشان معتقد بوده و حال دارد در باتلاقش دست و پا
می زند.
من، محوِ آسفالت خیابان اما از عمق جان زیر لب می گویم: خداوندی هست؟ سیگارفروشِ کنار خیابان از دور فریاد میزند:« آقا چیزی گم کرده ای؟»

در ط
سلام
اول از همه، از باقی میزها معذرت خواهی کن و بهشان بگو آنها نیز برایم ارزشمندند اما کمتر از تو . میگویم تو چون دیگر باهم صمیمی شده‌ایم . یادت هست اولین برخوردمان؟ یا بهتر است بگویم برخوردم با تو . آن زمان میزکار نبودی و میز همه چیز بودی و بعدها نجاتت دادم . اولین برخوردم با تو به خیلی زمان قبل برمیگردد . تورا با انگشت شصتم شناختم . خشک و خشن بودی و باعث شدی مثل خر عر بزنم و بروم آغوش مادرم و تو عین خیالت نبود و از جایت تکان نخوردی و شاید با میزه
و باز تاریخ ورق خوردو عالمی در عزا غوطه خورد 
امروز ه مردم مدرنیته ،دنیای پیشین را دنیای جهالت و نادانی میخوانند .دم از جهل مردمی می زنند که با نداشتن امکانات ،امکانات بوجود آوردند .روزهای جهل و نادانی روزهایی بودند که امروز سرتیتر سخنان ما گشته است.شاید یاد آوری خاطره های مختارها و عمارها و اباذر ها یا حق خواهی مسلم ها مارا هنوز درگیر خاطره سازی کوروش ها و مغلطه خوانی کمان آرش و گرز رستم و نوشته‌های گاندی و نیچه ووووما آموخته ایم ،یا واضع ت
دست‌هایت هست، صدایت هست، گرمایت هست، لبانت را می‌شنوم که کلماتِ شعر را به زیباترین شیوه‌ای که شنیده‌ام معنا می‌کنند. می‌دانی، من شاملو را با صدای تو می‌خوانم، هربار. صدایت در کلماتت می‌پیچد، کلماتت در سرم می‌پیچد و صدایت و کلماتت دلتنگی‌ام را بیشتر می‌کند. 
نفس‌کشیدنت را دوست دارم. نفس‌هایت معنای آرامش‌اند. نمی‌دانم شب‌ها چگونه بدونِ نفس‌هایت خوابم می‌برد. لابد بی‌هوش می‌شوم، وگرنه بدونِ این‌که گرمیِ نفس‌هایت گردنم را نواز
کتاب هایی که در سال 2018 خواندم.
البته بعضی از کتاب ها وقعا ضعیف بودند و به آخر نرسیدند. مثلا لولیتاخوانی در تهران. که پر از تعصب منفی و قضاوت بدون فکر بود.
کتاب هایی که دوست نداشتم و  اکثرا نیمه کاره گذاشتم  یا گربه شورخوانی کردم (یعنی به سرعت خواندم و خیلی جاها اسکیپ کردم که فقط تموم بشه):
48 راه رسیدن به قدرت.  به شدت غیر اخلاقی. نیمه رها شده.
لولیتاخوانی در تهران. به شدت متعصبانه. نیمه رها شده.
ساختن برای ماندن. جیمز کالینز. به نظر من ضعیف و خارج ا
بسیاری می­ پرسند چرا این مقدار بر مسئله حجاب تأکید می­ کنید؛ گناه بدحجاب چه ارتباطی به دیگران دارد؛ هرکس را در گور خود می­گذارند؛ گذشته از این؛ مهم اینه که دلت پاک باشه، حجاب مهم نیست!
پاسخ این توجیهات و بهانه­ ها را در مطالب عفاف و حجاب بیان کرده و مفصل بحث نمودیم، اما امروز و در این فرصت بحث را از زاویه دیگری پی می­ گیریم.
گناهان را می­توان در ۳ دسته­ بندی جای داد:
۱٫ حق­ الله مانند کسی که نماز نمی­خواند.۲٫ حق­ النفس مانند کسی که قلیان می­کشد
 
 
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله :
 
"خداوند از این رو پیامبران را بر دیگر مردمان برترى داد که با دشمنان دین خدا بسیار
 
با مدارا رفتار مى کردند و براى حفظ برادران همکیش خود نیکو تقیه مى کردند."
 
گاهی وقتا آدم باید با بقیه کمی نرم بشه .
 
البته " گاهی " نه ! بیشتر وقتا . اگه همه ش در گیر و دار این باشیم که فلانی
 
چی گفت چرا گفت به کی گفت . منظورش چی بود ، فقط اعصاب خودمون رو داغون میکنیم .
 
در برهه هایی از زمان ،خیلی هامون ، نیازهایی داریم . گاهی ای
دیروز، اولین روز از چهل روز ِ جدید بود. چه کردم ؟  آخر وقت کمی از سرمایه ام را خرج خرید سهام یک شرکت کردم. امروز از همان اول وقت، افتادم توی ضرر. همه اش بازی ست. هر چه قدر هم که تحلیل کنی و نمودار بالا و پائین کنی، دست آخر کسی برنده است که رانت داشته باشد. که از آن بالا بالا ها سیگنال بگیرد. باید بنشینم قوانین جدید بازار پایه را بخوانم. گویا حد سود و زیان را تا 3 کاهش داده اند. دیروز مستند قارلی یوللار را دیدم. بعدش مستند قارلی داملار ... و آه ... از رن
قاب برجسته طرح کاشی الله را بر روی دیوار منزل و یا دفتر کار خود قرار دهید تا با مشاهده آن همیشه به یاد خدا باشید. قیمت قاب لوح الله طرح کاشی ارزان است ولی ارزش بسیار بالایی دارد. شما می توانید از قاب کاشی الله بعنوان هدایای تبلیغاتی ارزان قیمت ولی نفیس برای همایش های سازمانی و ارگانی بهره ببرید. رنگ های استفاده شده در ساخت قاب طرح کاشی مذهبی دلنشین می باشند. مشاهده نامم الله حس آرامش به دل معتقدین هدیه می دهد. صنایع دستی اصفهان با داشتن بهترین
معمای جالبی‌ست. آب چطور به جنگل‌ها می‌رسد؟ یا اگر یک قدم عقب‌تر برگردیم_ اصلاً آب چگونه به زمین‌های  خشکی می‌رسد؟ بنظر می‌رسد پرسش ساده‌ای‌ باشد، اما خیلی هم ساده نیست؛ زیرا یکی از مشخصاتِ جوهری زمین‌های خشکی این است که در ارتفاعی بالاتر از آب‌ها قرار دارند و نیروی جاذبه باعث می‌شود آب به سمت نقاط پایین‌تر جاری شود؛ پس چرا تا به حال همه‌ی قارّه‌ها خشک نشده‌اند؟ اگر چنین نمی‌شود تنها به لطف آبی‌ست که مدام از ابرها فرو می‌ریزد. تش
معمای جالبی‌ست. آب چطور به جنگل‌ها می‌رسد؟ یا اگر یک قدم عقب‌تر برگردیم_ اصلاً آب چگونه به زمین‌های  خشکی می‌رسد؟ بنظر می‌رسد پرسش ساده‌ای‌ باشد، اما خیلی هم ساده نیست؛ زیرا یکی از مشخصاتِ جوهری زمین‌های خشکی این است که در ارتفاعی بالاتر از آب‌ها قرار دارند و نیروی جاذبه باعث می‌شود آب به سمت نقاط پایین‌تر جاری شود؛ پس چرا تا به حال همه‌ی قارّه‌ها خشک نشده‌اند؟ اگر چنین نمی‌شود تنها به لطف آبی‌ست که مدام از ابرها فرو می‌ریزد. تش
 
بشنواز نی چون شکایت می‌‌کند ** از جدایی‌‌ها حکایت می‌‌کند
Listen to this reed how it complains, telling a tale of separations––
کز نیستان تا مرا ببریده‌‌اند ** در نفیرم مرد و زن نالیده‌‌اند
Saying, “Ever since I was parted from the reed-bed, man and woman have moaned in (unison with) my lament.
سینه خواهم شرحه شرحه از فراق ** تا بگویم شرح درد اشتیاق‌‌
I want a bosom torn by severance, that I may unfold (to such a one) the pain of love-desire.
هر کسی کاو دور ماند از اصل خویش ** باز جوید روزگار وصل خویش‌‌
Every one who is left far from his source wishes back the time when he was united wi
1398/12/19
آنه جان سلام...
حس میکنم حالت خوبه، بهتره بگم دوست دارم حالت خوب باشه، به یاد همه دلتنگی ها، لبخندها و گم شدنها در دنیای تو. میخوام یه تصویر ذهنی درمورد خودم برات ترسیم کنم، اینطوری هم خودم حس صمیمیت بیشتر میکنم و هم خوندن نامه ام برات احتمالا جالب باشه. پرحرفی هام شبیه خودته، شاید بیشترین شباهتمون تو خیالپردازی های شبانه باشه، راستی برعکس خودت من عاشق موهای قرمزت بودم، میدونی من هیچ وقت موهامو نمیبافتم بین خودمون بمونه اونروزایی که
بنام خداوند جان و خرد

 گذر قدم قلم برجان سپید کاغذ اندیشه خوش افتاد که
گفت:

ان البیان لسحرا

سرچشمه های فرهیختگی و دانش وحکمت  همواره در بیان وکلام ادیبان نجیب باعث  رشدو رونق 
گلستان علوم گردیده است وچه بسیار دریاها و  آبگیرها ودشت هایی   که ازاین چشمه ها ی  پرآب  حیات
یافتند.

شعر وموسیقی با واژه ادب همراه  وقرین هستند 
شعر وادب به مثابه تعلق عطر به گل را می ماند

ادب شاعر است که موسیقی کلام را در جانها
می نوازد.

کشتی پهناوری به نام شعر و ن
 
شانزده آذر تولدم بود. آخر شب بچه و همتا برنامه چیده بودن برام تولد خودمونی گرفتن. دخترم رفته بود برام کادو خریده بود و پسرم و همتا هم تزئینات درست کردند. خیلی خوب بود اولین تولد کنار هم. امیدوارم همه افراد تعددی کنار هم خوش باشن.
دیروز تو بهشت زهرا یه قبر دیدم. خانم . دقیقا متولد روز تولد من بود. با هم به دنیا اومده بودیم. اما فرصت اون تموم شده بود و من چقدر خوشبخت بودم که هنوز فرصت داشتم. نشسته بودم سر قبرش. با خودم می گفتم شاید الان داره گریه می
 لئونس و لنا - کارل گئورگ بوشنر
شهر ما - تورنتون وایلدر
جایی که عاشق بودیم - جنیفر نیون
منگی - ژوئل اِگلوف
عامه پسند - چارلز بوکوفسکی
برادران سیسترز - پاتریک دوویت
صید قزل‌آلا در آمریکا - ریچارد براتیگان
ستون دنیایم باش - جنیفر نیون
ما دروغگو بودیم - امیلی لاکهارت
النور و پارک - رینبو راول
رهایی از تکبر پنهان - علیرضا پناهیان
چگونه یک نماز خوب بخوانیم - علیرضا پناهیان
زمین بر پشت لاک‌پشت‌ها - جان گرین
روزنکرنتز و گیلدنسترن مرده اند - تام استاپرد
می‌توانید تصور کنید که مأمور دفتر پست، پاکت‌های نامه را روی پیش‌خوان گذاشت و یکی‌یکی مشغول بررسی مشخصات و آدرس‌ها شد. یکی از پاکت‌ها تمبر چسبی قدیمی داشت که البته قیمت آن هم خیلی کم‌تر از هزینۀ پست بود. دندانه‌های تیزْ و درشتیِ خطی که مشخص بود کار یک کودک دبستانی است، در قسمت نشانی فرستنده و گیرنده توجهش را جلب کرد. نشانی گیرنده را خواند و لبخندی روی لبش نشست: روستای شلمرود - خانۀ حسنی. با خنده سری تکان داد و به‌خودش اجازه داد که قبل از ب
 واژه ها بی تابند
واژه‌ها از پس خواب خوشی بیدارند
واژه‌ها راز رُزی هشیارند
واژه‌ها با دل خورشید و سما همراهند
واژه‌ها با تپش زلف صبا می‌آیند
 واژه‌ها می تابند
واژه‌ای در تپش چشمه‌ی جوشیده نهان می‌خواند
واژه ای تیغ  بدست منتظر جنگ عیان می ماند
واژه‌ای تاخت به تاخت پشت کمان می‌تازد
واژه ای قافیه را رقص کنان می بازد
واژه ای عکس رخش چون ماه است
واژه‌ای در راه است
واژه‌ای در تب و تاب
واژه‌ای پشت نقاب
 در کمند آداب
 از ادب می‌نالد.
واژه
بادبادک‌باز کوچک، امیر، سلام!
 می‌دانم که وقتی این نامه به دستت برسد دیگر آن بادبادک‌باز کوچک با چُپُن رنگی بر فراز عمارت نیستی، می‌دانم که حتی یادآوری آن خاطرات هم می‌تواند برایت تلخ و آزار دهنده باشد، اما راستش را بخواهی دلیل اصلی مخاطب قرار دادنت همان خاطرات زیبای کودکی و روزهای شاد مردم افغان است!
 قرار بود بنویسم، صبح یک روز که خواب از سرم پریده بود تو به خاطرم هجوم آوردی و تصمیم گرفتم که نامه‌ را به تو بنویسم! راستش روزهاست که تلاش
آخرین باری که برای یک دوست نامه نوشتم، حدود یک سال و نیم پیش بود. نامه‌ای که البته هرگز پست نشد و ماند روی دستم. اگر این آخرین بار را کنار بگذارم، آخرین خاطراتم از نوشتن نامه برمی‌گردد به سال‌ها پیش. به همان سال‌هایی که در فقط همسایۀ دیوار به دیوارمان تلفن داشت و اگر می‌خواستی با کسی در تماس باشی، چاره‌ای جز نوشتن نامه نبود. گمانم هفت یا هشت سالم بود و وقت‌هایی که مادر یا خاله‌ها دست به کاغذ و قلم می‌شدند، آخرین سطرهای کاغذشان مال من بود.
بعدازظهرها مادرم چای درست می کرد و جمله «صابر بلند شو چای آماده است!» از خواب خوش و کوتاه بعد از ناهار بیدار می شدم. برای این بدن نیمه خواب و نیمه خسته حتّی تصّور یک چای داغ و خوش طعم یاری دهنده بود. عادت کرده بودیم چای داغ می خوردیم. هم پدر و هم مادرم دو سه قطره کوچک عرق کنار ابرو و گوشه پیشانی شان پیدا می شد. اوایل مرداد سال پیش مادرم گفت «تو اصلاً عرق نمی کنی و این خوب نیست چون منافذ پوستت همه بسته شده!...»
گرمای امسال کم سابقه کم سابقه بود، برای
گردش ایام، ورق‌خوردن برگ‌های تقویم و رسیدن به روزهای نینوایی اولین ماه از سال قمری، بیرق‌های عزا و مادرانی که طفل شیرخوار در آغوش فشرده و ناله بر گلو دارند، بار دیگر شوری به دل‌ها انداخته و نوای محتشم را بر زبان جاری ساخته:
باز این چه شورش است که در خلق عالم است باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است
شاید بتوان گفت محرم فرصتی است برای همگان؛ همه از نیکان و بدان؛ آنان که فرصت محرم را گوشزد می‌کنند و آنان که آن‌را دستمایه‌ای برای منحرف‌کردن
. کِلیدَر (محمود دولت ­آبادی)
کِلیدَر نام کوه زیبایی است که بین شهرهای سبزوار، نیشابور و قوچان در استان خراسان قرار دارد. جایی که تمام داستانِ بلند و البته واقعی دولت‌آبادی در آنجا روایت می‌شود. این رمان بلندترین اثر محمود دولت‌آبادی است که در حدود ۳۰۰۰ صفحه و ده جلد به چاپ رسیده و روایت زندگی یک خانواده کرد ایرانی است که به سبزوار خراسان کوچ کرده‌اند.
شخصیت اول این رمان شخصی به نام گل‌محمد است که دولت‌آبادی بیش از ۱۵ سال عمرش را صرف نگار
از امام صادق
علیه‌السلام روایت شده که فرمود:
«یَفْقِدُ النَّاسُ إِمَامَهُمْ، یَشْهَدُ الْمَوْسِمَ‏، فَیَرَاهُمْ وَ لَایَرَوْنَهُ‏»[1]
(در عصر غیبت امام
مهدی علیه‌السلام) مردم امام خود را
نمی‌یابند؛ امام در
موسم حج حاضر
می‌شود و مردم را
می‌بیند ولی مردم
او را نمی‌بینند.
 
نکته: با توجه به
روایات، مقصود
از دیده نشدن امام توسط مردم این
است که مردم او را می‌بینند ولی او را نمی‌شناسند.[2]
همچنان که
از امام صادق علیه‌السلام روایت شده در ضم
 
 
مجموعه زیبا و دیدنی چشمه های آب معدنی باداب سورت اروست که از شگفت انگیزترین شاهکارهای طبیعت و به عنوان زیباترین چشمه جهان و همچنین دومین اثر طبیعی ملی ایران پس از قله دماوند که با اقدامات و پیگیری‌های سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری استان مازندران، دهیاری اروست و همچنین مدیر عامل وقت شرکت تعاونی این روستا به ثبت رسید، در جنوب شرق شهر ساری٬ در ارتفاع 1841 متری از سطح دریا و طبق جغرافیای سیاسی وزارت محترم کشور در محدوده روستای
آخرین باری که برای یک دوست نامه نوشتم، حدود یک سال و نیم پیش بود. نامه‌ای که البته هرگز پست نشد و ماند روی دستم. اگر این آخرین بار را کنار بگذارم، آخرین خاطراتم از نوشتن نامه برمی‌گردد به سال‌ها پیش. به همان سال‌هایی که در فقط همسایۀ دیوار به دیوارمان تلفن داشت و اگر می‌خواستی با کسی در تماس باشی، چاره‌ای جز نوشتن نامه نبود. گمانم هفت یا هشت سالم بود و وقت‌هایی که مادر یا خاله‌ها دست به کاغذ و قلم می‌شدند، آخرین سطرهای کاغذشان مال من بود.
حرز امام زین العابدین (ع)
در ذکر بعضی حرزها و دعاهای مختصر؛ این حرزها و دعاها از کتاب «مهج الدعوات» و «مجتنى» که هر دو از نوشته‏ هاى رضى الدین سیّد ابن طاووس هستند انتخاب شده‏ اند.
3. حرز حضرت زین العابدین (امام سجاد) علیه السّلام:
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمن ِالرَّحیمِ
به نام خدا که رحمتش بسیار و مهربانى‏ اش همیشگى است،
بِسْم اللَّهِ وَ بِاللَّهِ سَدَدْتُ اَفْواهَ الْجِنِّ وَالاِْنْسِ وَ الشَّیاطینِ وَالسَّحَرَةِ
 به نام خدا و به خدا، دهان ها
تاریخ جلسه 25-03-1398
متن خلاصه این جلسه:
جنیان به عنوان یکی از مخلوقات عالم هستی، موجوداتی هستند که برای دریافت اطلاعات درباره آنها باید فقط به مهندس و خالق او رجوع کرد که به وسیله پیامبران و امامان –سلام الله علیهم اجمعین- به ما رسیده است.
دو مخلوق مکلف در بین مخلوقات پروردگار در آیه شریفه 56 ذاریات " وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ : و جن و انس را نیافریدم جز براى آنکه مرا بپرستند".
عبادت فرع معرفت الله است و اصل بر شنا
وقتی ازَم میپرسَن بینِ کسی که  دوسِت داره و کسی که دوسِش داری کدومو انتخاب میکنی یکم این پا اون پا میکنم و با بی مِیلی میگم کَسی که دوسِش دارم ولی هم من میدونم و هم
بقیه که بودن با آدمی که دوستِش داری و دوسِت نداره مرگِه
موندن با کسی که
دوست داره و  دوسِش نداری هم مرگه.. بین مَرگ و مَرگ نباید دنبالِ زندگی
گَشت!!
 پگاه صنیعی
------------------------------------
اگر روزی از من بپرسند قوی ترین زنان دنیا چه کسانی هستند جواب خواهم داد زنانی که تنهایی را یاد گرفته ا
آخرین باری که برای یک دوست نامه نوشتم، حدود یک سال و نیم پیش بود. نامه‌ای که البته هرگز پست نشد و ماند روی دستم. اگر این آخرین بار را کنار بگذارم، آخرین خاطراتم از نوشتن نامه برمی‌گردد به سال‌ها پیش. به همان سال‌هایی که در فقط همسایۀ دیوار به دیوارمان تلفن داشت و اگر می‌خواستی با کسی در تماس باشی، چاره‌ای جز نوشتن نامه نبود. گمانم هفت یا هشت سالم بود و وقت‌هایی که مادر یا خاله‌ها دست به کاغذ و قلم می‌شدند، آخرین سطرهای کاغذشان مال من بود.
درباره کتاب روی ماه خداوند را ببوس
معلم شیمی ای در سال اول دبیرستان داشتیم که یک روز خیلی بی مقدمه گفت: خب بچه ها، بیاین راجع به کتاب هایی که میخونین صحبت کنیم. هرکسی چیزی گفت و در آخر هم معلممان که اقرار میکنم متاسفانه اسمش یادم نمانده با وجود این مدت کمی که گذشته از آن سال ها ( حدود 7 سال پیش) توصیه ای به ما کرد که : هر کتابی که میخونین بعدش حتی شده یک یادداشت کوتاه درباره اش بنویسید.
پای کتاب و کتاب خوانی که وسط میاید همیشه این جمله توی سرم چرخ
یا چطور براساس یک عکس بنویسیم؟
 
این روزها نوشتن براساس عکس (عکس‌نوشت) در دنیای مجازی باب شده است. در این مطلب می‌کوشیم به دو سوال جواب دهیم: یکی این که آیا عکس‌نوشت‌ها را می‌توان داستان دانست و دیگر این که این نوشته‌ها چه کمکی می‌توانند به ما بکنند. در آخر چند راهکار مناسب برای نوشتن با تکیه بر عکس را در اختیارتان می‌گذاریم.
1. عکس‌نوشت‌ها اگر ساختار داستانی (آغاز، میانه و پایان)، به همراه عناصر داستانی (شخصیت، مکان، زمان و...) را داشته با
 
بشنو از نی چون حکایت می کند 
از جدائی ها شکایت     می کند 
منظور مولانا از نی ، انسان است که به خاطر جدائی از اصل خود ؛ ناله ها می کند .انسان به سبب جدا شدن از عالم مجردات و فضای یکتائی ،ناراحت است و روح غریبش که به عالم مادیات سفر کرده، و با این عالم مادی  سنخیتی ندارد ، از این جدائی شکایت می کند که مولانا بیان این احساس غربت و دلتنگی انسان ؛برای رسیدن به اصل خود را به ناله نی تشبیه می کند .
سفر روح از کجا و چگونه آغاز شده است ؟ 
تاریخچه ارتقاء ر
قالیشویی در مشهد
با وجود آنکه در زمینه ی اولین منسوجات دست باف آدم اطلاعاتی نسبتا مکفی موجود هست ولی در رابطه نخستین فرش های گره دار دنیا و تاریخ و محل بافت آنان می داند های ما اندک بوده و بیشتر نزدیک به حدس و فرضیه باقی باقیمانده میباشد در ردیابی معکوس مسیر گسترش و پیشرفت حرفه قالی بافی و رسیدن به نقطه مبدا و مهد این پیشه مفید که پیدایش آن فقط بر طبق رفع احتیاج و به وسیله چادرنشینان قبایل صحراگرد انجام یافته میباشد دانشمندان اروپائی در پیشی
تاروپود
هستی شعر فارسی را گویا با انتظار آمیخته اند و این ترکیب تاثیرگذار در جای جای
ادبیات منظوم هزار وصد ساله فارسی حضوری چشمگیر دارد و با حیات مردم توامان
گشته  است . گاه انتظار خویش را در این
ابیات نظامی گنجوی جلوه گر می سازد
ای
مدنی برقع و مکی نقاب                         پرده نشین چند بود آفتاب

منتظران
را به لب آمد نفس                            ای زتو فریاد به فریاد رس

و گاه
در کلام حافظ شیرازی متجلی می شود

ای
پادشه خوبان داد از
ادبیات و شعر, اس ام اس جدید
شعر و متن تبریک ماه مبارک رمضان 1399
در آستانه ماه رمضان می‌توانیم با ارسال اشعار زیبایی برای دوستانمان پیشاپیش فرارسیدن این ماه را تبریک بگوییم. در ادامه با روبکا همراه باشید.
 
اشعار جدید تبریک ماه رمضان 99
متن تبریک ماه رمضان 1399
میگن کـه ماهِ رمضون
ماه مناجات و دعاست
میگن کـه بهترینْ زمان
برای صحبت با خداست
تا با تـو خلوت نکنم
این دلم آروم نمیشه
میخوام باهات حرف بزنم
یه جورایی روم نمیشه
روم نمیشه… آخه خودت
بگو کـ
ادبیات و شعر, اس ام اس جدید
شعر و متن تبریک ماه مبارک رمضان 1399
در آستانه ماه رمضان می‌توانیم با ارسال اشعار زیبایی برای دوستانمان پیشاپیش فرارسیدن این ماه را تبریک بگوییم. در ادامه با روبکا همراه باشید.
 
اشعار جدید تبریک ماه رمضان 99
متن تبریک ماه رمضان 1399
میگن کـه ماهِ رمضون
ماه مناجات و دعاست
میگن کـه بهترینْ زمان
برای صحبت با خداست
تا با تـو خلوت نکنم
این دلم آروم نمیشه
میخوام باهات حرف بزنم
یه جورایی روم نمیشه
روم نمیشه… آخه خودت
بگو کـ
ادبیات و شعر, اس ام اس جدید
شعر و متن تبریک ماه مبارک رمضان 1399
در آستانه ماه رمضان می‌توانیم با ارسال اشعار زیبایی برای دوستانمان پیشاپیش فرارسیدن این ماه را تبریک بگوییم. در ادامه با روبکا همراه باشید.
 
اشعار جدید تبریک ماه رمضان 99
متن تبریک ماه رمضان 1399
میگن کـه ماهِ رمضون
ماه مناجات و دعاست
میگن کـه بهترینْ زمان
برای صحبت با خداست
تا با تـو خلوت نکنم
این دلم آروم نمیشه
میخوام باهات حرف بزنم
یه جورایی روم نمیشه
روم نمیشه… آخه خودت
بگو کـ
ادبیات و شعر, اس ام اس جدید
شعر و متن تبریک ماه مبارک رمضان 1399
در آستانه ماه رمضان می‌توانیم با ارسال اشعار زیبایی برای دوستانمان پیشاپیش فرارسیدن این ماه را تبریک بگوییم. در ادامه با روبکا همراه باشید.
 
اشعار جدید تبریک ماه رمضان 99
متن تبریک ماه رمضان 1399
میگن کـه ماهِ رمضون
ماه مناجات و دعاست
میگن کـه بهترینْ زمان
برای صحبت با خداست
تا با تـو خلوت نکنم
این دلم آروم نمیشه
میخوام باهات حرف بزنم
یه جورایی روم نمیشه
روم نمیشه… آخه خودت
بگو کـ
ادبیات و شعر, اس ام اس جدید
شعر و متن تبریک ماه مبارک رمضان 1399
در آستانه ماه رمضان می‌توانیم با ارسال اشعار زیبایی برای دوستانمان پیشاپیش فرارسیدن این ماه را تبریک بگوییم. در ادامه با روبکا همراه باشید.
 
اشعار جدید تبریک ماه رمضان 99
متن تبریک ماه رمضان 1399
میگن کـه ماهِ رمضون
ماه مناجات و دعاست
میگن کـه بهترینْ زمان
برای صحبت با خداست
تا با تـو خلوت نکنم
این دلم آروم نمیشه
میخوام باهات حرف بزنم
یه جورایی روم نمیشه
روم نمیشه… آخه خودت
بگو کـ
ادبیات و شعر, اس ام اس جدید
شعر و متن تبریک ماه مبارک رمضان 1399
در آستانه ماه رمضان می‌توانیم با ارسال اشعار زیبایی برای دوستانمان پیشاپیش فرارسیدن این ماه را تبریک بگوییم. در ادامه با روبکا همراه باشید.
 
اشعار جدید تبریک ماه رمضان 99
متن تبریک ماه رمضان 1399
میگن کـه ماهِ رمضون
ماه مناجات و دعاست
میگن کـه بهترینْ زمان
برای صحبت با خداست
تا با تـو خلوت نکنم
این دلم آروم نمیشه
میخوام باهات حرف بزنم
یه جورایی روم نمیشه
روم نمیشه… آخه خودت
بگو کـ
دانلود
کتاب سر المستتر شیخ بهایی pdf نسخه کامل, برای نخستین بار نسخه کامل کتاب
ارزشمند و کمیاب سرالمستتر شیخ بهایی در علوم غریبه و طلسم نویسی و
دعانویسی خدمت شما ارائه می شود
برای دیدن جزئیات تصاویر روی آنها کلیک کنید
دانلود کتاب سر المستتر شیخ بهایی، در علوم غریبه، جفر و خوابنامه

نام کتاب: سِرُ المٌستَتِر (در علوم غریبه و جفر و خوابنامه شیخ بهانی در خواص اسماء الله و دانستن بعضی مطالب مجهوله)
نام نویسنده: شیخ بهائی
به قلم: حضرت حجّتۀ الاسل
در اصطلاح حکما ، عقل به دو قسمت تقسیم می شود : 
. عقل نظری 
. عقل عملی 
ولی در مثنوی معنوی ؛ عقل به معانی زیر آمده است : 
1- قوه قدسی ادراک و فهم و شعور در تدبیر اصلاح امور معاش  معاد و تشخیص نیک و بد و مصالح و مفاسد اعمال و احوال :
عاقل آن باشد که او با مشعله است 
او دلیل و پیشوای قافله است 
عقل باشد مرد را بال و پری 
گر نباشد عقل ، عقل رهبری 
بی ز مفتاح خرد این فرع باب 
از هوی باشد نه از روی صواب 
2- عقل ایمانی و عرشی ؛ که این عقل نیز از تجلیات همان عقل
اگه پادکست گالینگور رو نمی‌شناسید؛ اول این پست رو بخونید. دومین اپیزود گالینگورکست درباره یه کتاب علمی‌تخیلیه. کتاب انسان‌ها نوشته مت هیگ رمان‌نویس بریتانیایی، داستان یه آدم فضاییه که به واسطه ماموریتی که بهش واگذار شده در قالب یه انسان اومده به زمین. این آدم فضایی با سوالات و بن‌بست‌های زیادی درباره ما آدما دچار میشه و کارهایی که در طول رمان انجام میده؛ باعث میشه بیشتر به فکر فرو بریم.

گویندگان قسمت دوم پادکست، مستور (گوینده اصلی) و
هنگامی که ارتقا سخن مقفی می یابید، ممکن می باشد خوشحالی و سرزندگی خود را بیش ملوث از نفوذ بدهید و خرید کوله پشتی (به این لینک وبسایت مراجعه کنید http://www.123kif.shop/brands/cat/) افسرده شوید. سپس آرمیتاژ را روی حاشیه های خیس بکشید و کناره ها را صیقل بدهید. گیرکردن درب چنین مخمصهای پشه حالیکه تمام لباسهاتون خیس آبه و مدارک پاسپورت و پولهاتون هم خواب هم آغوشی نم دار شده و کاغذها و فرمهاتون هم خواب هم آغوشی گوشههاش خیس و همتا خورده شده واقعا سخت بود. کوله مادا
بسم الله الرحمن الرحیم
ولادت امام جعفر صادق (ع)
در اینجا به مناسبت ولادت امام ششم حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام)مختصرى از زندگانى و شرح حال و فضائل آن بزرگوار را مى آوریم، به امید آن که از الطاف این بزرگواران در دنیا و آخرت برخوردار باشیم.
تاریخ ولادت امام صادق(علیه السلام)
1 - امام صادق(علیه السلام) در هنگام طلوع فجر روز جمعه 27 ربیع الاول سال 83 هـ ق در شهر مقدس مدینه به دنیا آمدند، پدر آن بزرگوار حضرت امام باقر(علیه السلام)، و مادر آن بزرگوار
در ادامه گفت‌و‌گو با بلاگرها، این‌بار پری بدون تعارف به سوالاتمون جواب داد، پری که با اسم هلما توی وبلاگ سکوت من، صدای تو می‌نویسه و طبق اون نوشته‌ی زیر اسم وبلاگش، فکر کنم دنبال خوبی و مهربونی بوده که خودش هم اینقدر خوب و مهربون شده چون معتقده که: هر چیز که در جستن آنی، آنی!
پری صالحی که 28 بهمن سال 72 در استان آذربایجان شرقی به دنیا اومد تا آخرین فرزند یه خانواده پرجمعیت باشه، به قول خودش به شدت خانواده‌دوست و باباییه. تحصیلاتش کارشناسی ت
دکتر مصدق به روایت حسین مکی




دکتر محمد مصدق السلطنه یکی از رجال معروف و صاحب شخصیت ایران در دوره اخیر است.
نگارنده مانند دیگران فقط نامی از دکتر مصدق شنیده بودم و اطلاعات بیشتر از او و اعمالش و نقشه های اجتماعی و سایر خصوصیات زندگانی او نداشتم. تا اینکه دولت دیکتاتوری پهلوی [رضا شاه] سقوط کرد و آزادی دوباره بدست آمد. نگارنده که در طی بررسی تاریخ معاصر بارها به نام دکتر مصدق برخورده بودم, درصدد برآمدم, بیش از پیش با این سیاستمدار مشهور آشنا ش
بسم الله الرحمن الرحیم
شهادت امام صادق علیه السلام
شهادت رئیس مذهب شیعه حضرت أبى عبدالله جعفر بن محمد امام صادق(علیه السلام) را به همه مسلمین بالاخص شیعیان تسلیت مى گوییم، و امیدواریم که خداوند متعال توفیق رهسپارى راه آن امام بزرگ را به ما عنایت فرموده، لیاقت پیروى از آن حضرت را داشته باشیم.
تاریخ ولادت امام صادق(علیه السلام)
1 - امام صادق(علیه السلام) در هنگام طلوع فجر روز جمعه 27 ربیع الاول سال 83 هـ ق در شهر مقدس مدینه به دنیا آمدند، پدر آن ب

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها